اگرچه دربارۀ شعریّات ارسطو، که در سنت فلسفی ما موسوم به «فنّ شعر» است، بیش از سایرِ آثار ارسطو در دورانِ معاصر به فارسی ترجمه شده است و همچنین در سنّت فلسفیِ فیلسوفان مسلمان قرون میانه همواره موضوع تلخیص و ترجمۀ ایشان بوده است، اما کمتر چنانکه شایستۀ متنی فلسفی است در دست مطالعه و بازخوانی قرار گرفته است. درسگفتارِ جاری در پیِ آن است تا بر پایۀ ترجمهای جدید از این متن، که خود تا سر حدّ امکان کوشیده است با هدف احرازِ وجوهِ فلسفی – و نه الزاماً ادبی و نمایشیِ – این اثر به رشتۀ تحریر درآید، اقدام به بازخوانیِ متنِ مزبور کند و البته اثر نامبرده را در ارتباطی تنگاتنگ با دیگر آثار مهم ارسطو از جمله سیاست، اخلاق، خطابه و متافیزیک موضوع مطالعه قرار دهد تا بدین ترتیب بتواند راهی بگشاید به درک این مطلب که فهم چیستیِ شعر در نظر فیلسوفان باستان از جمله افلاطون و ارسطو مساهمتی درخور توجه به فهم سرشت فلسفه در کلیّتِ آن به نزد ایشان دارد. متنِ ترجمۀ درسگفتارِ جاری بر پایۀ ترجمۀ انگلیسیِ سث بنردتی و مایکل دیویس از این اثر ارسطو شکل گرفته است و لاجرم فراروندِ متنخوانیِ این درسگفتار نیز در چهارچوب نگریستارِ فلسفیِ بنردتی و دیویس به این متن مینگرد. نگریستاری که میکوشد «کهن کشاکش فلسفه و شعر» را در همۀ احوال در نظر داشته باشد